برهنگی بدرد نمیخورد
از بس تکراری شده
تنم را
در پیراهنی که دوست نداری می پیچم
و موهایم را
با روسری مضحک زیتونی
مثل راهبه ی محجوب
دور از تو آنسوتر دراز میکشم
دور از تخت خوابی که مشام کرختش
دیگرعطر تنم را نفس نمیکشد
دور ...آنقدر دور
که از آن دور
به کف پای برونزدهام از شال
زل بزنی
و با خیال زن برهنه ای
که کنارت نمیخوابد پیچوتاب بخوری
عشق با فاصله رابطه ای دارد
از جنس تازیانه و اسب