بعد از مرگ تو،
هرگز نمردم
هرگز نمیمیرم
مثل ثانیهای افتاده در چشمهی حیاتم، که "قرن" شده باشد
قرنی، با سالهای نوری از صفر تا صد
استاده ام اینجا وسط شهر
مثل تندیس طلایی مدوسا با موهای افشان
که گورگان های آویخته دارد
ایستادهام تا تماشایم کنند
با لبخندی که نمیچکد از لبهایم
ایستادم تا دست بکشند
بر اندامهای برهنهام
که سردتر از باکرگی ست
تا تماشا کنند چشمان سنگیام را
که ترک نمیخورد از نگاهشان
تا تماشا کنند سکوتم را
که از قبل، قابل پیشبینی ست
ایستادهام تا تماشا...
تا تماشایم کنند
که نمی خشکم زیر برق زدنهای واهی آفتاب
که منجمد نمی شوم در برف
که چتر طلب نمی کنم در باران
مثل همه جاودانه های خوب بشری
که تندیس شده اند از شدت درد
که تندیس شده اند از شدت عشق
از شدت زندگی
هرگز نمردم
هرگز نمیمیرم
همهجا استم، همهجا
در سمفونی همه سوگها
سازی از من ست
زیر نت سین، روی واو، پای گاف
در های های شهنایی ها
سازی از من ست که فرو میریزاند دلهای بی قرار
و هراسان از جدایی را
لای تار گیتار،پشت قرمزهای عاشقانهایتان،
سازی از من ست
بعد از مرگ تو نمردم نه می میرم
چون سلول سرطانی تکثیر می کنم در خود
دردناک و دلیر و عنکبوت وار
از هزارتاهزارتا هزار
هرروز بزرگ میشوم بزرگتر
بلند و بلند تر
خشت روی خشت
تا دیوار چین باشم بین خود و زمان
تا فاصله بگیرم از فردایی
که بی زندگی است
